ممکن است بارها اصطلاح آموزش فردمحور- یا اختصاصی را شنیده باشید. اما برای درک اینکه به راستی این نوع آموزش چگونه است، باید تعریف دقیق و روشنی از آموزش اختصاصی به دست داد. همچنان که از نام آن بر می آید، آموزش اختصاصی، آموزشی است که به طور اختصاصی نسبت به استعداد و توانایی های هر فرد تعیین و تنظیم می شود. به این ترتیب آموزش فردمحور در تعارض با سیستم آموزش و پرورش همگانی قرار می گیرد که در آن، آموزش به صورت کالایی یک شکل و یک اندازه برای تمام افراد فارغ از تفاوت های فردی و علاق و توانایی های مختلف آنها عرضه می شود. در آموزش و پرورش همگانی، معمولا یک سیستم از پیش تعیین شده و استاندارد وجود دارد که توسط کارشناسان و سیاستگذاران تهیه شده و به صورت عمومی همه افراد جامعه یا بهتر بگوییم تمام دانش آموزان را در بر می گیرد. به عبارت دیگر می توان گفت سیستم آموزشی همگانی، نسخه صنعتی شده و استاندارد شده تعلیم و تربیت است که به صورت تولید انبوه، به آموزش دانش و مهارت های یکسان به تمام مخاطبان خود اقدام می کند.
آموزش فرد محور، تلاشی برای تغییر رویه نظام آموزشی همگانی و یکسان، به سمت توجه اختصاصی به توانایی ها، استعداد و علایق دانش آموزان است. در آموزش اختصاصی، سعی می شود مفاد آموزشی با توجه به نیازها و علایق دانش آموزان ارائه شود و روش های آموزشی و منابع مطالعاتی نیز بر حسب توانایی و علاقه دانش آموزان معرفی می شوند. معلم ها در این روش آموزشی، نسخه های از پیش تعیین شده ای را به طور یکنواخت و یکسان برای همه دانش آموزان ارائه نمی کنند بلکه در تلاشند با شخصیت و نیازهای هر دانش آموز به طور اختصاصی مواجه شده و با توجه به میزان علاقه و توان او، موضوعات و تمرینات لازم را برای یادگیری او فراهم آورند.
البته باید توجه داشت این روش آموزشی با روش آموزشی دانش آموز محور که در سیستم تربیتی مونستوری و دیگران تاکید می شود، از جهاتی متفاوت است. در نظام فلسفی شاگرد محور، کل سیستم آموزشی از ابتدا تا انتها بر پایه شخصیت، علایق و گرایشات کودکان شکل می گیرد به عبارت دیگر دانش آموزان از پایه ابتدایی تا پایان تحصیلات رسمی، از یک برنامه آموزشی شناور و مخصوص به خود بهره مند می شوند و برنامه های آموزشی و تفریحی خاصی را پشت سر می گذارند که همگی با اهداف تربیتی خاصی، طراحی شده اند. اما در رویکرد آموزش اختصاصی، تلاش معلمان این نیست که کل نظام و فلسفه آموزشی کشور را متحول کنند و پایه های جدیدی بگذارند بلکه تلاش می کنند در همان چارچوب نظام آموزشی فعلی، تغییرات جزئی در جهت هر چه اختصاصی تر کردن محتوا و روش یادگیری دروس نسبت به توان و علاق دانش آموزان اعمال کنند.
در رویکرد آموزشی، فردمحور یا اختصاصی، معلم با ایجاد تغییرات جزئی در برنامه درسی خود، بسته به علاقه و توان هر دانش آموز، موضوعات متنوعی را در چارچوب کلی درس مطرح می سازد و تکالیف اختصاصی و متفاوتی به دانش آموزان می دهد. در این روش توجه ویژه ای به سبک های یادگیری مختلف دانش آموزان نیز می شود و معلم ها تلاش می کنند با توجه به سبک یادگیری هر دانش آموز تکالیف متناسب و مرتبط با شخصیت و منش او را تهیه و تنظیم کنند. به عبارت دیگر، دانش آموزی که به مباحث فلسفی و چرایی موضوعات علاقمند است اجازه می یابد در این زمینه ها تحقیق و نفحص بیشتری نماید و دانش آموز دیگری که در پی یادگیری عملی و فنی است، فرصت می یابد در زمینه هایی بیشتر فعالیت کند که متضمن یادگیری و مهارت اندروزی بیشتر متناسب با علایق او باشد.
همچنین منابع مطالعاتی نیز بر حسب علاقه و قابلیت های یادگیری دانش آموزان می توانند متنوع باشند برای مثال دانش آموزان متوسط می توانند به مطالعه متن کتاب درسی بسنده کنند در حالی که دانش آموزان علاقمند و با استعداد، می توانند منابع مطالعاتی جانبی را نیز برای یادگیری بیشتر مطالعه کنند و دانش آموزان ضعیف تر اجازه می یابند تنها جزوات خلاصه شده ای از درس را که حاوی نکات اصلی و مهم است بیاموزند و از مداقه در جزئیات پیچیده مباحث اجتناب کنند.
البته آموزش اختصاصی، منتقدینی نیز دارد. بسیاری از آموزشگران معتقدند نظام آموزشی کنونی فرصت و امکانات کافی در دست معلمان قرار نمی دهد تا به طور اختصاصی به نیازهای و علایق دانش آموزان توجه ویژه کنند و برای تک تک آنان برنامه مخصوص تدوین کنند. در مدارسی که ممکن است یک کلاس بیش از 30 دانش آموز داشته باشد، عملا امکان اجرای برنامه اختصاصی برای دانش آموزان غیر ممکن یا بسیار دشوار است. اما شاید بتوان گفت، توجه به برنامه آموزشی اختصاصی اگر نه کاملا اما تا حدی می تواند فرصت بروز خلاقیت و انعطاف را در نحوه تدریس معلم و نیز یادگیری دانش آموز ایجاد نماید و روزنه تنفسی در فضای متمرکز و از پیش تعیین شده نظام آموزشی باز کند.