شما و همسرتان، مهمترین معلم فرزندتان هستید؛ او از شما تصمیمگیری، حل مشکلات و خطرپذیری را خواهد آموخت. اما هیچ پدر و مادری نمیتواند تمام آن تجربیاتی را کودکان برای درک دنیا نیاز دارند، فراهم کنند. در واقع، شخصیت فرزند شما را الگوهای مختلفی که میتوانند پدربزرگ و مادربزرگ یا شخصیتهای کارتونی باشند، شکل میدهند.
بیشتر آدمهایی که بچهها از آنها خوششان میآید، کسانی هستند که بچهها به طور معمول با آنها در تعاملاند. اما ممکن است بچهها دنبال الگوهایی در میان افرادی بگردند که هرگز آنها را ندیدهاند. اگرچه، مادربزرگم پیش از به دنیا آمدن من مرد، داستاهایی که من درباره او شنیدم، اینکه چطور بعد از مرگ پدربزرگم به تنهایی بچههایش را بزرگ کرده، بر من اثر گذاشت. برخی دیگر از آدمبزرگها مثل آتشنشانها هم میتوانند ارزشهایی را که ما دوست داریم بچههایمان کسب کنند، به آنها منتقل میکنند.
الگوهای مثبت را میتوانید در اطراف خودتان پیدا کنید.
خانواده
در اغلب جاهای دنیا بچهها در حلقه خانواده گستردهای زندگی میکنند که میتوانند ارزشها را از آنها فرا بگیرند. حضور اعضای خانواده تمام لحظات زندگی، به کودکان امکان میدهد که سوال بپرسند و با پدربزرگ و مادربزرگشان حرف بزنند، اما حتی اگر خانواده شما دور باشند، بچهها میتوانند داستاهای زیادی درباره آنها بشنوند.
من یک پسرخاله دارم که ۱۴ سال از من بزرگتر است و از وقتی بچه بودم الگوی من بوده؛ گرچه ما تا همین چند سال پیش هرگز همدیگر را ندیده بودیم. پدرم همیشه برایم از دستاوردهای علمی، دوران دبیرستان و بورسیههای دانشگاهی او و دوران دکتریاش حرف میزد. وقتی سرانجام همدیگر را دیدیم، از اینکه دید چنین اثر مثبتی بر من داشته شگفت زده شد. حتی بچههای خیلی کوچک هم از اینکه بدانند بزرگترها زمانی بچه بودند، هیجان زده میشوند. چه مادرتان درباره بچگیهایش برای فرزند شما تعریف کند، چه خودتان درباره بچگیتان حرف بزنید، فرزند شما در تصمیمهای سختی که در زندگی گرفتهاید، یا اشتباهاتی که کردهاید، شریک خواهد شد.
مراقبان یا معلمان
کسانی که از فرزندتان مراقبت میکنند، این ظرفیت را دارند که از اثرگذاترین شخصیتها زندگی او شوند. چرا؟ چون آنها جانشین پدر و مادر هستند و هرچه بگویند یا انجام دهند، قدرت ویژهای دارد. حرف معلم هم به مثابه قانون است: چون بچههابه خصوص کوچکترها، آنها را الگو قرار میدهند. وقتی معلمی از پذیرش رفتار بی ادبانه در کلاس سر باز میزند، اهمیت احترام را به بچهها آموزش میدهد. وقتی پرستار بچه بچه را تشویق میکند تا غلت بزند، به او روش حل مشکلاتش را میآموزد.
ارزشهایی را که بچه از دنیای بیرون میآموزد، از طریق گفت و گو با او تقویت کنید. از او سوالهایی بپرسید که وادار به فکر کردن درباره کارهای خودش و آدمهای بزرگ یا کوچک اطرافش شود. مثلا اگر به شما گفت که بچه دیگری را هل داده که به او تف کرده بوده، می توانید از او بپرسید که معلم برای حل این مساله چه کرده و او دفعه بعد میتواند به جای این عکس العمل چه کار دیگری انجام دهد؟
کتابها
بچههای کوچک از میان شخصیتهای کتابها هم الگو انتخاب میکنند. این شخصیتها می توانند به بچهها شیوه کنترل خود و احساس راحتی با خود را بیاموزند. وقتی با هم کتاب میخوانید، بپرسید: «چرا قوباغه و خرگوش دوستهای خوبی شدند؟»، «چه انتخاب خوبی کرد… تو هم میتوانی همین کار را بکنی.»
وقتی فرزند شما خواندن را یاد میگیرد، ممکن است از خواندن داستاهای دنباله دار لذت ببرد، داستانهایی که در آن یک شخصیت واحد قهرمان اصلی است و میتواند دیو را شکست دهد یا یک روز بد را به پایان خوش برساند. اگر دختر شما داستان دخترانی را بخواند که نقشهای کلیشهای را قبول نمیکنند، این شخصیتها میتوانند بر آینده او اثر بگذارند و در آینده به جای نقشهای کلیشهای، نقشی متفاوت در زندگی برگزیند.
تلویزیون
تلویزیون اثرات بدی دارد اما میتواند چیزهای خوب هم بیاموزد. میتوانید به تصمیمهای خوب شخصیتهای کارتونی اشاره کنید و آنچه را که آن شخصیت آموخته با فرزندتان مرور کنید: «اولش نمیتوانستند همدیگر را تحمل کنند، اما بعد با هم دوست شدند و به هم کمک کردند.»
رهبران ملی و جهانی
بچهها و بزرگترها هر دو میتوانند تحت تاثیر دیدگاههای دیگران، شجاعتشان و فداکاریهایشان قرار بگیرند. وقتی من جوان بودم، دوست داشتم بیوگرافی آدمهای معروف را بخوانم. هر چه که درباره زنان و مردانی که توانستند به هدفهایشان برسند یا دنیا را تغییر بدهند آموختم، برایم الهام بخش بود.
مناسبتها میتوانند بهترین بهانه برای به میان آوردن بحث آدمهای مهم و تاثیرگذار باشند. مثلا درباره ماریت لوترکینگ، فردوسی، یا مصدق برای بچهها حرف بزنید. بچهها را تشویق کنید که برای روزنامه مدرسه یا روزنامه محلی مطلبی درباره آزادی، استقلال، برابری و … بنویسند، وقتی بزرگتر شدند با آنها درباره موضوعات دشوارتر گفت وگو کنید: مسایلی که زنان و مردانی که قدرت را در دست دارند، باید آنها را حل کنند.
وقتی الگو مثبت نیست
بچهها از بدی دیگران هم چیزهای خوب را یاید میگیرند. مثلا با دیدن خسیسی یک خاله یا دایی الکلی از این کارها سرباز میزنند. بر ای اینکه اثر این موضوع بیشتر باشد، درباره رفتارهای منفیای که خودتان با فرزندتان شاهد بودهاید حرف بزنید. مثلا درباره رفتاری در که در پارک دیدهاید یا در تلویزیون شاهد بودهاید. اگر دیدید که بچهای پشت سر مادرش حرف میزند، بگویید : «این بچه بیاحترامی میکند، ما نباید با دیگران این طوری رفتار کنیم.» روی عواقب رفتارها یا تصمیمهای بد تمرکز کنید. مثلا: « بچهای که بدون کلاه ایمین دوچرحه سواری میکند ممکن است به خودش صدمه بزند یا کسی که خسیس باشد دوستانش را از دست می دهد.»
شغل شما
وقتی بچههای پیش دبستانی خاله بازی می کنند، معمولا رفتارهای پدر و مادرشان در خانه را در بازی تقلید میکنند. اما بچهها به رفتارهای شما خارج از خانه را هم میبینند. مثلا ممکن است بچههای من هم همین شغل من را انتخاب کنند. چون من نه تنها درباره کارم در خانه حرف میزنم بلکه در مدرسه آنها هم خدماتی مرتبط با شغلم ارائه میدهم.
همین طور که بچهها ممکن است شغل شما را ادامه بدهند، اخلاق کاری شما را هم تقلید میکنند. بنابراین بگذارید بچهتان ببیند که شما چه میکنید. درباره کارتان بیشتر حرف بزنید. مشکلاتی را که در کار دارید ذکر کنید و بگویید که چطور وقتی دچار مشکل میشوید یا یک روز کاری سخت دارید، خودتان را آرام میکنید. از پروژه موفقی که انجام دادهاید بگویید و دلایل موفقیتش را ذکر کنید.
اعمال همیشه بیشتر از کلمات اثر گذارند، رفتار شما و کسانی که فرزندتان آنها را دوست دارد و تحسین میکند، الگوهای زنده و اثرگذار فرزند شما هستند. رفتارهای شما در فراز و نشیبهای زندگی خودتان، به فرزندتان کمک میکند تا بهتر از آن رفتار کند که خودش تصور میکند.