زمانی که اتحاد جماهیر شوروی توانست در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۳۶ (۴ اکتبر ۱۹۵۷) نخستین ماهواره فضایی به نام اسپوتنیک را از پایگاه فضایی بایکونور به مدار زمین پرتاب کند از یک سو شادی و سرور زیادی در مردم عادی، روشنفکران و دانشمندان روسی به وجود آمد و از طرف دیگر رقیب آنها یعنی امریکا و دانشمندان امریکا را به اندیشه و فکر فرو برد که چه چیزی باعث شده از رقیب خود عقب بمانند. مقامات ارشد امریکایی دانشمندان خود را مأمور بررسی این عقبماندگی کردند و نتیجه آسیبشناسی بعد از ماهها تحلیل و مطالعه، در یک مفهوم خاص و بسیار پراهمیت کاستی در آموزش و پرورش (Education) را نشان میداد. آنها متوجه شدند آنقدر که به بودجه نظامی و دستاوردهای آن اهمیت دادهاند، به آموزش و پرورش، محتوای دروس و نحوه آموزش و تدریس توجه نکردهاند، آنقدر که به تولید صنایع هواپیمایی و خودرو و سایر محصولات بها دادهاند در آموزش و پرورش سرمایهگذاری نکردهاند، حتی فراتر از آن ضعف دانشآموزان امریکایی نسبت به دانشآموزان روسی در درس ریاضی را یکی از دلایل مهم این عقبماندگی بیان کردند و بعد از این نتیجهگیری، آموزش و پرورش و محتوای آن و نیز مدیریت آموزش و پرورش به یکی از مهمترین و استراتژیکترین نهادهای آن کشور تبدیل شد و تا امروز در هر دوره انتخابات ریاستجمهوری در امریکا، نامزد رئیسجمهوری باید مواضع خود را نسبت به آموزش و پرورش و توسعه آن به صورت مشخص به اطلاع مردم و مسئولان برساند. در حال حاضر یکی از ملاکهای انتخاب مجدد و ارزیابی عملکرد رئیس جمهوری به وسیله مردم امریکا و نهادهای ناظر، توسعه کمی و کیفی آموزش و پرورش است.
در همین زمینه مثال دیگر مطرح میکنیم که به نقش حیاتی آموزش و پرورش در توسعه کشورها بپردازیم، در سال1868 میلادی انقلاب میجی در ژاپن به وقوع پیوست، ژاپن کشوری بود که هیچگونه منابع معدنی و زیرزمینی و عوامل فیزیکی تولید مانند معادن، زمین و غیره ندارد، روشنفکران و مدیران ارشد به این نتیجه رسیدند که تنها عنصری که میتواند به ارتقا و تقویت کشور ژاپن کمک کند، نیروی انسانی است، به عبارت دیگر آنها غیر از نیروی کار و انسان هیچ عامل تولید دیگری در دست ندارند، بنابراین تمام هم و غم خود را در آموزش و پرورش همین نیرو صرف کردند. حاصل آن پیشرفت و توسعهای است که تمام هزینههای آنها را نهتنها جبران کرد که درآمد باثبات و روزافزونی را نصیب خود کرده و اکنون از سایر کشورهایی که همه عوامل دیگر تولید مانند زمین و آب و انرژی و غیره را به وفور دارا هستند، گوی سبقت ربودهاند، در این کشور نیز آموزش و پرورش به عنوان کلیدیترین و استراتژیکترین نهاد مطرحاست.
اهداف آموزش و پرورش
اما آموزش و پرورشی که تا این حد دارای اهمیت و ضرورت است چه هدفی دارد؟ به عبارتی دیگر هدف از هزینه صرف شده در نهادهای متولی امر آموزش و پروش چیست؟ و سرانجام نظامی که باید به تربیت فراگیران بپردازد باید چه برونداد یا خروجی داشتهباشد؟ این خروجیها باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
با بررسی اجمالی میبینیم که در میان دیدگاههای مربوط به تربیت انسان برخی اهداف مشترک وجود دارد از قبیل: انسان خلاق، مستقل، مبتکر، تقویت توانایی حل مسأله، علاقهمند به یادگیری، آگاه به روش کسب یادگیری، آگاه به حقوق و وظایف شهروندی، آشنا به میراث اجتماعی و فرهنگی و احترام گذاشتن به آنها، تقویت احساس ملی و مذهبی و و دفاع از میهن، تقویت حس خدمت به انسان و جامعه و تلاش برای سعادت دنیوی و اخروی و... در کشور ما نیز نهاد آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی تربیت دانشآموزان شناخته میشود.
اگر کودکان ما در فرایند یادگیری و حضور در مدرسه به این اهداف به طور نسبی دست نیابند، نخستین مظنون به کمکاری و تقصیر، وزارت آموزش و پرورش است. فارغ از درستی این نتیجه تاحدود زیادی، همه ما باید توجه داشته باشیم که اگر به وزارت آموزش و پرورش به عنوان یگانه پاسخگو و مسئول در این زمینه بنگریم، قطعاًنمیتوانیم به اهداف موردنظرمان در خصوص تربیت دانشآموزان نائل شویم. چراکه علاوه بر آموزش و پرورش نهادها و مراکز دیگری در این امر دخیل هستند که حتی اگر آموزش و پرورش به نحو بسیار ایدهآل وظایف خود را انجام دهد ولی سایر عوامل و ذینفعان بدرستی وظایف خود را انجام ندهند، راه به جایی نخواهیم برد. از سایر نهادها میتوان به دو عنصر اصلی و بسیار تأثیرگذار صدا و سیما و خانواده اشاره کرد. این دو نهاد میتوانند هرچه آموزش و پرورش میریسد پنبه کنند یا از سوی دیگر هرچه را که آموزش و پرورش قصور دارد برطرف کنند، به عبارت دیگر این دو نهاد میتوانند هم به عنوان تقویتکننده و مکمل آموزش و پرورش عمل کنند و هم به عنوان مانع و سد راه تحقق اهداف تربیت. قطعاً کسانی که با تاریخ آموزش و پروش در کشور آشنایی دارند به تغییر نقش در نهاد خانواده و صدا و سیما واقف هستند و به اندازه کافی نیز هر دو نقش سد راه بودن و نقش تقویتکننده آموزش و پرورش توسط نهادهای خانواده و صدا و سیما را تجربه کردهایم. صدا و سیما دو نقش مستقیم و غیر مستقیم برای دانشآموزان دارد و باید بسیار بیش از پیش مورد توجه دستاندرکاران رسانه ملی و متولیان و دغدغه داران تربیت کشور قرار بگیرد.
ضرورت تخصصی عمل کردن رسانه ملی
صدا و سیما باید متوجه باشد که تربیت و مدیریت آموزش و پرورش و تمام فرایندهای آن فعالیتی تخصصی و علمی است و امروزه هزاران متخصص و کارشناس علمی در این زمینه در کشور در سطوح مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا وجود دارد. در اکثر دانشگاههای کشور، دانشکده یا گروه علوم تربیتی فعال است اگر صدا و سیما به دنبال نقش تسهیلگری و پیشبرنده تربیتی خود باشد، باید برای تصمیمگیریهای آموزشی و تربیتی و فعالیتهای مربوط به آن، از همکاری این متخصصان سود ببرد وگرنه نتیجه علمی و مؤثری حاصل نمیشود. اگر به دقت میزگردهای صدا و سیما در امور مربوط به دانشآموزان را مورد بازنگری قرار دهیم براحتی متوجه خواهیم شد اکثر کارشناسان دعوت شده در سایر رشتههای علمی ازجمله روانشناسی، جامعه شناسی و حتی فلسفه و مدیریت و غیره تخصص دارند. در یک برنامه زنده که نگارنده از یکی از شبکههای تلویزیون مشاهده میکردم کارشناس محترم حتی تعریف یادگیری را اشتباه مطرح میکرد این عبارت در طول زمان تعاریف مختلفی داشته و امروزه معنای خاص خود را دارد که هر معنی هم نتیجه متفاوتی را بهدنبال دارد. بنابراین باید برای بحثهای کارشناسی در زمینه یادگیری، تربیت، آموزش و مسائل مختلف جوانان و نوجوانان که مخاطب آنها نوجوانان و کودکان و خانوادههاست، حتماً از کارشناسان متخصص و باتجربه آموزشی استفاده کرد، متأسفانه وجود متخصصان و خبرگان آموزشی و تربیتی بسیار ضعیف و کمرنگ است و این امر عواقب خاص خود را در کمیت و کیفیت برنامههای آموزشی و پرورشی نشان دادهاست.
رادیو را روشن کنید و جستوجوی کوتاهی در کانالهای رادیویی برای انتخاب یکی از آنها داشته باشید، حتماً با تبلیغات رادیو برای مؤسسات خصوصی مواجه میشوید. کارشناس یا کارشناسان آنها بهصورت طولانی و بدون محدودیت زمانی مباحث مورد نظر خود را مطرح میکنند، کنکور آسان است، دانشگاه دست یافتنی است، شما میتوانید، موفقیت کنکور در نود روز، با ما رتبه تک رقمی بهدست میآورید، آینده شما را تضمین میکنیم، موفقیت تضمینی و... ... ... . این جملات و عبارات هرکدام به نوعی تیتر یک برنامه چند ماهه و حتی چند ساله است که براحتی و بدون محدودیت زمانی به آن میپردازد. برنامهاش هم کلی مخاطب دارد و چون فرد یا افراد از هر ابزاری برای جذب مخاطب استفاده میکنند، آزادانه شماره تلفن، شماره همراه و آدرس الکترونیکی یا آدرس دفتر خود را به مخاطبان میدهند و طوری وانمود میشود که اگر میخواهید خوشبخت باشید، اگر میخواهید رتبه تک رقمی بیاورید، راه رستگاری در حداقل زمان و با حداقل هزینه به شما داده میشود و مهمترین رمز موفقیت کلیشهای این رستگاری هم روش تستزنی درست است.
راه موفقیت شرکت کردن در دورههای مدنظر آنان است، راه رستگاری در خرید سیدیهای آموزشی آنان است؟ آیا صدا و سیمای ملی ما که به قول بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران باید دانشگاهی برای همه باشد، کوچکترین آسیبشناسی تربیتی و آموزشی درباره این مؤسسات و روش کار آنها انجام دادهاست، آیا صدا و سیما میداند که خروجی روش مد نظر این مؤسسات با خروجی مدنظر آموزش و پرورش رسمی کشور چقدر تفاوت دارد؟ آیا صدا و سیما حق دارد به صرف دریافت پول و منافع مالی خود، وقت خود را که بعضی اوقات برای یک مسئول ارشد اجرایی که به مردم جوابگو است، ثانیهای محاسبه میشود و انواع محدودیتها پیش میآید، به هر میزان که بخواهد در اختیار روشهای بسیار اشتباه و خطرناک این مؤسسات قرار دهد؟ صدا و سیما نباید بررسی کند که برای کسب درآمد تبلیغات آموزشی چه هزینههایی را متوجه دانشآموزان، خانواده و جامعه میکند؟
امروزه میزان طلاق و مشکلات خانوادگی جوانان کشور در تمام شهرها و روستاها به عنوان یکی از مهمترین مسائل جوانان و نوجوانان ما قلمداد میشود. تازه متوجه شدهایم که جوانان و نوجوانان ما به اندازه کافی قدرت حل مسائل اقتصادی و اجتماعی و زناشویی خود را ندارند، که اگر این توانایی را داشتند این قدر میزان اعتیاد و طلاق افزایش پیدا نمیکرد، جوانان تحصیلکرده ما در ردههای مختلف تحصیلی (از مقطع دیپلم تا دکترا) بدون داشتن خلاقیت و ابتکار تنها وابسته به دولت هستند و برای امرار معاش خود به هر طریقی دست به دامن دولت میشوند تا شاید شغلی پیدا کنند و بتوانند در جامعه زندگی آبرومندی داشته باشند، چراکه ابتکار و خلاقیت آنها به اندازه کافی نبوده است، با کوچکترین مشکلی بین زوجین جوان بیشتر آنها نخستین راهکارشان همان آخرین روش حل مسائل خانوادگی یعنی طلاق و جدایی است و در این بین کمتر یکی از طرفین به فکر حل مسأله با رویکردهایی که قبلاً یادگرفته است، درصدد رفع مشکل پیشآمده ولو جزئی میافتد، سؤال اساسی این است که در برابر روشهای تست زنی که صدا و سیمای ما ساعتها وقت برای پخش آن میگذارد به جوانان و نوجوانان ما در حل این مسائل مهم و تأثیرگذار بر آینده آنها و جامعه چه کمکی میکند؟ آیا برنامههای روشهای تستزنی که بدون محدودیت در رسانه ملی میتازند و روزبه روز بر مشتریان خود میافزایند، به انتخاب شغل آبرومند، انتخاب همسر مطلوب، انتخاب حل یک مسأله اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و خانوادگی به جوانان بلاتکلیف ما کوچکترین کمکی میکند؟
تصمیمگیری در خصوص امور مربوط به آموزش و تربیت زمانی بهترین نتیجه را در پی دارد که بر اساس نظر کارشناسی هیأتی مشتمل بر متخصصان آموزش و پرورش اتخاذ شود، به عنوان مثال یک روش ساده برای یادگیری حروف الفبا و اعداد، در شبکههای مختلف صدا و سیما برای کودکان تبلیغ میشود و خانوادهها را مجاب میکند که برای موفقیت بیشتر کودکان خود این وسیله را خریداری نمایند و خودشان به آموزش بچههای خود بپردازند، یکی از مهمترین اثرات بد این روش ایجاد تداخل بعدی و قبلی در یادگیری برای کودکان است، مثلاً کودک حرف ب را میبیند و وقتی از او میپرسی این حرف چیست به صورت کوشش و خطا حروف ث. ت. پ و غیره را نام میبرد تا به حرف ب برسد این روش میتواند باعث اختلال در یادگیری در کلاس اول کودک شود. همچنین چون والدین توانایی و تخصص آموزش را همانند معلمان ندارند، ممکن است به روشهای غیر علمی رویبیاورند و باعث ایجاد نگرش منفی در دانشآموزان شوند، اگر گروهی از کارشناسان علمی در خصوص تبلیغات آموزشی، بحثهای تربیتی، برنامههای مرتبط با جوانان و نوجوانان اظهار نظر نمایند و تصمیمگیریها در این زمینه متأثر از نظرات علمی این کارشناسان باشد میتوان به نقش تسهیلکنندگی و نیز مثبت و مبتنی بر رشدصدا و سیما رسید.