آموزش قابلیت محور Competency- Based Education
یکی از دغدغه های آموزش عالی از حیث طول مدت تحصیل و همچنین کاهش هزینه ها، بازتعریف "واحد درسی" یا credit hour بوده است. به خصوص از سال 2009 به بعد، رویکرد جدیدی وارد شد که انقلابی در سیستم آموزش عالی می تواند تلقی شود این رویکرد جدید که آموزش قابلیت محور یا رویکرد "ارزشیابی مستقیم" direct assessment نام دارد، با هدف مناسب سازی آموزش عالی برای افرادی با تعهدات شغلی و خانوادگی که امکان تحصیل در قالب آموزش های رسمی دانشگاهی را ندارند، ایجاد شد و با حذف مقیاس واحد و ساعاتی که باید در ظرف زمانی معینی صرف شرکت در کلاس ها و انجام تکالیف مرتبط باشد، انقلابی را در نوع نگرش به تحصیلات دانشگاهی ایجاد کرد. از سال 2013 حدود 20 دانشگاه یا موسسه آموزش عالی برنامه هایی را در این زمینه به مورد اجرا گذاشتند که از جمله این موسسات، می توان به دانشگاه ویسکانزین Wisconsin، دانشگاه کاپلا Capella و دانشگاه ایندیانا Indiana اشاره کرد- هم اکنون حدود 80 موسسه آموزش عالی از این برنامه استفاده می کنند-. موسسات دانشگاهی فوق الذکر، با تغییر در برنامه های عادی و روش سنتی خود، دروس را به شیوه جدیدی برای دانشجویان علاقمند که به دلایل شغلی و خانوادگی امکان تحصیل در شرایط عادی دانشجویی را ندارند، ارائه می کنند.
آموزش قابلیت محور چه تفاوتی با رویکرد معمول دانشگاهی دارد؟
در رویکرد قابلیت محور، باور بر این است که بهترین راه برای پوشش دادن خلاء هایی که بین آموزش عالی معمول و نیازهای بازار کار وجود دارد، تغییر رویکرد دانشگاه از ارائه دروس دانش- محور به سمت دروس قاببلیت – محور است به طوریکه دانشجویان پس از فارغ التحصیلی مستقیما بتوانند وارد بازار کار شده و توانایی هایی که برای استخدام در موقعیت های شغلی مختلف مورد نیاز است را قبلا در دانشگاه کسب کرده باشند. به این ترتیب دروسی که تحت این رویکرد جدید طراحی می شوند، از مجموعه ای از قابلیت های تعریف شده برخوردار هستند که دانشجو برای اتمام هر دوره یا درس باید این قابلیت ها را کسب کرده باشد تا امکان پیشروی در برنامه درسی را کسب کند واضح است که تا زمانی که دانشجو قادر به کسب قابلیت های مورد نظر نشده باشد، برنامه درسی او می تواند ادامه یابد به این ترتیب آنچه در حرکت در مسیر تحصیلی مهم است، کسب توانایی و مهارت های علمی و فنی است که صرف نظر از زمانی که صرف آن شده به دست آمده است و سرعت یادگیری هر دانشجو بسته به استعداد، وقت و انرژی که صرف کسب این مهارت ها و قابلیت ها می کند متغیر است.
تعریف واحد؟
ساعات تحصیل و به طور کلی تعریف واحد درسی در این روش محلی از اعراب ندارد و دانشجو قرار است به کسب مهارت ها و قابلیت های لازم برسد صرف نظر از اینکه دانش و مهارت مورد نظر را از چه طریقی به دست می آورد- تجربه در محل کار، خانواده یا رسانه ها.
منابع کسب دانش (کتب درسی)؟
اتکا به کتاب درسی و مطالعه منابع چندان برای مجریان این طرح مهم نیست آنچه اهمیت دارد کسب دانش، بینش و مهارت است فارغ از اینکه این موارد از چه طریقی به دست آمده باشد. بنابراین دانشجو می تواند موضوع مورد بحث را از طریق مطالعه کتب درسی معرفی شده، رسانه ها، تجربه در محل کار و هر منبع دیگری کسب کند و نیازی نیست حتما حجم مشخصی از یک کتاب یا منبع درسی را مطالعه کند.
نقش استاد؟
این رویکرد آموزشی، رابطه سنتی بین استاد و دانشجو را بر نمی تابد و استاد نقش راهنما و ارزیاب یادگیری را ایفا می کند به طوریکه استاد به عنوان همراه دانشجو در زمان نیاز به مشورت با او می پردازد و منابع کسب دانش را به او معرفی می کند. مهم ترین نقش استاد نه در جریان یادگیری بلکه قبل از آن در طراحی درس و تعریف قابلیت های مورد نظر به چشم می خورد. به این ترتیب استاد در یک نوبت در طراحی درس و در نوبت بعدی در ارزیابی قابلیت های کسب شده توسط دانشجو ظاهر می شود و نقش چندانی در جریان یادگیری او ایفا نمی کند. به این ترتیب سخنرانی، آموزش مستقیم و غیره که قبلا از وظایف اساتید تلقی می شد در این نظام جایی ندارد.
ترم تحصیلی؟
ترم تحصیلی، در رویکرد قابلیت محور معنایی ندارد و طول دانش آموزی می تواند از چند هفته تا چند سال به طول انجامد به این ترتیب مقیاس خاصی برای شروع و پایان یک دوره آموزشی وجود ندارد و دانشجو تا هر زمانی که قابلیت های مورد نظر را کسب نکرده می تواند به تحصیل خود ادامه دهد. از این نظر که یک دانشجوی مجرب، کارآزموده و توانمند، می تواند ظرف چند هفته کوتاه یک درس را به پایان برساند در حالی که برای یک دانشجویی که توانمندی کمتری دارد این زمان می تواند از چند ماه تا چند سال به طول انجامد.
هزینه؟
هزینه تحصیل در این دوره به طور قابل ملاحظه ای کم است از این نظر که موسسه آموزشی نیازی ندارد سرمایه گذاری زیادی برای ارائه دوره های آموزشی کند بنابراین خرج تحصیل برای دانشجو نیز کاهش می یابد زیرا مثلا در هر دوره می تواند دو درس را انتخاب کند و تا هر زمانی که به قابلیت های مورد نظر دست یابد آن را به روش خود ادامه دهد. از آنجایی که تحصیل او متکی بر تدریس استاد و سایر لوازم و تجهیزات دانشگاهی نیست، و بیشتر متکی بر آموزش از راه دور (آنلاین) است، هزینه زیادی را متحمل نمی شود.
برای چه کسانی مناسب است؟
رویکرد قابلیت محور به تاکید مبدعان و ارائه کنندگان آن، برای همه مناسب نیست. اما افرادی که در زمینه مورد نظر (دوره آموزشی دلخواه خود) تجربه کافی، یک مدرک دانشگاهی قبلی و مرتبط، و انگیزه یادگیری بالا و انضباط کافی دارند، مناسب است. بنابراین اگر دانشجو فردی بدون تحصیلات یا تجربه زمینه ای مناسب و مرتبط باشد و یا از انگیزه یادگیری و نظم و انضباط کافی برخوردار نباشد، نمی تواند در این سیستم جلو برود زیرا تمام برنامه درسی بر اساس زمان بندی و نظم و ترتیب شخصی دانشجو جلو می رود و وابسته به برنامه از پیش تعیین شده استاد یا دانشگاه نیست.
آموزش قابلیت محور چه تفاوتی با آموزش فنی و حرفه ای دارد؟
آموزش قابلیت محور، گرچه ممکن است به نظر برسد نوعی آموزش فنی و حرفه ای است Vocational training اما تفاوت های قابل ملاحظه ای با آن دارد. آموزش فنی و حرفه ای به منظور آموزش مهارت های فنی خاصی برای به دست آوردن مهارت به جهت اشتغال در زمینه خاصی طراحی می شود مثل دوره های آموزشی فنی یا هنری یا دوره های مهارتی کاربردی (همچون اداره کارگاه های ترک اعتیاد، بازی درمانی، برنامه نویسی و غیره..) . در این دوره ها تاکید بر کسب مهارت است اما در دوره های قابلیت محور، کسب مهارت تنها یک بخش از هدف دوره است. آموزش قابلیت محور بر کسب مهارت، دانش و بینش مرتبط با موضوع تاکید می کند بنابراین می تواند در سطح مدارک و مدارج دانشگاهی سنتی همچون دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد، نیز ارائه شود.
آیا رویکرد قابلیت محور جایگزین روش معمول دانشگاه ها خواهد شد؟
گرچه رویکرد قابلیت محور از نظر کم کردن فاصله بین تحصیلات آکادمیک و تقاضای بازار کار و شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه نقش مهمی را ایفا می کند و فارغ التحصیلان خود را می تواند مستقیما از سر کلاس درس به سر کار بفرستد، اما به باور ارائه کنندگان آن نمی تواند جایگزین سیستم دانشگاهی موجود شود. این رویکرد بیشتر مناسب افرادی است که در سنین میان سالی – با وجود تعهدات شغلی و خانوادگی- تصمیم به ادامه تحصیل می گیرند و وقت کافی برای شرکت در کلاس ها و برنامه درسی معمول دانشگاه ها ندارند. از سوی دیگر، یکی از مهم ترین جوانبی که در این رویکرد مغفول واقع می شود، تاثیر محیط یادگیری و فاضی آکادمیک بر یادگیری دانشجویان است. تحقیقات زیادی بر تاثیر فضای آموزشی، یادگیری مشارکتی و فضای تعامل بین استد و دانشجو از یک طرف و دانشجویان با یکدیگر از طرف دیگر صحه می گذارد دقیقا نقطع مقابل روش قابلیت محور که بر تحصیل مستقل فردی و محیط یادگیری تک نفره وابسته است. گر چه این رویکرد سعی کرده محیط یادگیری را منوط و محدود به کلاس های درس و فضای دانشگاهی نکند، و به هر محیط دیگری چه شغلی و چه خانوادگی به عنوان محیط های یادگیری بالقوه نگاه می کند به این ترتیب دانشجو برای یادگیری متکی و وابسته به شرکت در فضای آکادمیک نیست و می تواند از تمام محیط های زندگی خود کسب دانش کند.