پرسشهایی بنیادین نظیر پرسش از حقیقت، عدالت و چیستی صداقت، ما را به مسیری بیبازگشت از مطالعه و پژوهش و اندیشهورزی فلسفی سوق خواهند داد و در اینمسیر، همواره باور به معرفت، چنان پیچیده و دشوار به نظر خواهد رسید که بسیاری را به تکاپو برای یافتن پاسخ پرسشهایشان وا میدارد. از نوجوانی دبیرستانی گرفته تا پیرمردی بازنشسته، همه پرسش از چیستی و چرایی هستی را تجربه کردهاند. پرسشهایی که پرسشهای متنوع دیگری را بهدنبال خواهند داشت. در روزهای گذشته، گزارشی از خبرگزاری مهر منتشر شد مبنیبر اینکه یکی از دبیران کارگروه فلسفه شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، پیشنهادی را مبنیبر حذف رشته فلسفه از مقطع کارشناسی مطرح کرده است. انتشار این گزارش، بسیاری از متخصصان مطالعات فلسفی را به دقت و پژوهش در استدلال این نهاد برای ارایه این طرح واداشت.
با کمال شگفتی، مطالعات و بررسیها نشان میدهند که در ارایه این طرح، ردپایی از استدلالهای غیرعقلانی و غیرتخصصی وجود دارد. برای تحلیل این مدعا لازم است در اینجا سخنان احمد احمدی، دبیر محترم این کارگروه بیان شود. به نقل از مهر، وی گفته است: «دانشجوی مقطع کارشناسی رشته فلسفه بعد از اتمام چهارسال تحصیل نه میتواند معلم معارف شود و نه میتواند شغل مناسبی پیدا کند به همینخاطر پیشنهاد کردیم اگر رشتهای کارآیی لازم را ندارد، تغییر کند و در فلسفه این کار انجام خواهد شد.»
یکم. ساحت دانشجو این نیست که اگر بازار کار جویای پژوهشش نبود، تحصیل و تحقیق را تعطیل کند. دانشجو برای کسب معرفت به دانشگاه آمده و این معرفت از راه مطالعه و پژوهش نظری و عملی در دانشگاه در هر موضوعی که مربوط به معرفت انسان باشد قابل مطالعه است.
دوم. اگر فلسفه در مقطعی تعطیل شد برای اندیشهورزی و پاسخ به پرسشهای بنیادین فلسفی باید به کدام نهاد رجوع شود؟ پرسش این است که نوجوان مشتاق با ذهن آماده، پاسخ پرسشهای فلسفی خود را کجا جستوجو کند؟ پرسشهایی بنیادین از چرایی هستی، از روش استدلال برای گزینش نیکی و بدی و از انتخاب مسیر درستی و نادرستی. این نوجوان، انگیزه ورود به دانشگاه را دارد؛ دانشگاهی که محل کسب معرفت عقلانی و تجربی است. وی باید منطق را تمرین کند، نقادی مسوولانه را بیاموزد و از تاریخ تفکر بشر آگاهی یابد. با حذف رشته فلسفه از مقطع کارشناسی، این نوجوان کوشا قرار است این مسیر را در کجا طی کند؟
سوم. با توجه به گفتههای این مقام محترم شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، این پرسش مطرح است که منظور از کارآییداشتن یکرشته دانشگاهی چیست؟ و معیار آن چیست؟ اگر مقصود این باشد که رشتهای کارآیی دارد که سود مالی برساند و در خدمت پیشرفت تکنولوژیک کشور باشد تنها هدف کسب معرفت، سود مادی بوده است. آنچنان که به جامعه جوان ما آموختهشده، مفهوم کارآیی هم دارای جنبه مادی و هم دارای جنبه معنوی، خصوصا در حوزه اندیشهورزی و دانشاندوزی است و این موضوع از ارزش والایی در فرهنگ عمومی جامعه ما برخوردار است. بهنظر میرسد سخن گفتن از نبود شغل مناسب برای پژوهشگران فلسفه واقعبینانه نباشد و این نیاز وجود دارد که کمی نگاهها به این مسایل حساس عمیقتر صورت گیرد. شغل مناسب پژوهشگر فلسفه همانا پژوهشگری فلسفی و مطالعات فلسفی مباحث مختلف جامعه، فرهنگ، علوم و تکنولوژی است. نقادی مکاتب معاصر و اندیشه انسان معاصر از مهمترین وظایف پژوهشگر فلسفه است که از طریق نهادهای پژوهشی دانشگاهی، حوزههای علمیه، رسانهها و تریبونهای رسمی قابلتحلیل و ارایه است. فراهمآوردن شرایط این فعالیتها و هموارشدن مسیر اشتغال جوانان در آن نیازمند همکاری و مشارکت نهادهای دولتی و استقبال نهادهای خصوصی است و نه حذف یکرشته مهم دانشگاهی با استدلال غیرپژوهشی نبود فضای کسبوکار برای آن.
چهارم. درحالیکه در کشورهای پیشرفته و درحالتوسعه، رشته فلسفه جزو دشوارترین و مهمترین رشتههای تحصیلی است و موسسات و پژوهشکدههای قدرتمند جهان نظیر دانشگاه صنعتی دلف در کشور هلند، دانشگاه آمریکایی بیروت در کشور لبنان، دانشگاه هاروارد ایالات متحده و دانشگاه هایدلبرگ در کشور آلمان به بسط و گسترش حوزه مطالعات فلسفی در علوم و تکنولوژی روی آوردهاند و مطالعات بین رشتهای را برای فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی رشته فلسفه، توسعه بخشیدند، شاهد سخن گفتن از حذف رشته فلسفه در مقطع کارشناسی در کشورمان هستیم. این رویکرد حذفگرایانه نسبت به رشتههای دانشگاهیای نظیر فلسفه برای برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت آموزش عالی مخرب خواهد بود و ضربه جبرانناپذیری را به جامعه مطالعات فلسفی ایران خواهد زد. هماکنون به بیان طیف گستردهای از آموزگاران مدارس و استادان دانشگاهی، قدرت استدلال عقلانی و درک منطقی دانشآموزان و دانشجویان، مطابق انتظارات نیست و پرسشگری دانشجویان بهمراتب نسبت به گذشته پایین آمده است. نقادی و دلسوزی مبتنی بر عقلانیت سازنده در میان دانشجویان بهشدت کاهشیافته و رفع امور روزمره و کسب سودآوری مادی کوتاهمدت در هدفگذاری دانشجویان نهادینه شده است. ادامه این روند به همراه رویکردهای حذفگرایانه به رشتههای دانشگاهی مهمی مانند فلسفه، زمینه بهخطرافتادن پرورش سالم نخبگان را برای آینده کشور به ارمغان میآورد.
پنجم. در کشوری که گفتمان اعتدال و توسعه در آن پیشرو است و بیش از چهارمیلیون دانشجو در آن درحال کسب دانش و تجربه تخصصی هستند، ادامه گفتمان حذفگرایانه خصوصا نسبت به تخصصهای دانشگاهی، جایگاهی نخواهد داشت. امید است با توجه به وجود بستر بسیار ارزشمند فعالیت حوزههای علمیه و موسسات پژوهشی دانشگاههای دولتی و خصوصی نظیر موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، انجمن فلسفه و حکمت ایران، پژوهشگاه علومانسانی و پژوهشگاه دانشهای بنیادین، پرورش و تربیت متخصصان حوزههای مختلف فلسفی در کلیه مقاطع ادامه و گسترش یابد. افرادی که در این موسسات پیشرفته، تعلیم میبینند نسبت به نگارش متونی که مبتنی بر تفکر انتقادی و تحلیلی است، اهتمام میورزند، در جراید، مجلات و رسانهها به ابراز عقاید عقلانی و چالشبرانگیز در موضوعات متنوع هستیشناسانه، زیباییشناسانه و پرسشهای بنیادین علم و تکنولوژی میپردازند و همچنین نسبت به تبلیغ عقلانیت در سطح جامعه در مدارس و دانشگاهها اقدام میکنند. آنان با ارایه کتب و انتشار آرا و نظرات جدید در مکاتب معاصر، نسبت به ارتقای نگاه اخلاقی، سیاسی، فرهنگی و دینی در سطح روشنفکران، مسوولان و متفکرین تلاش میکنند. این فعالیتهای با ارزش تضمینکننده آینده یک کشور پیشرفته بر مبنای رویکردهای عقلانی برای پرورش نخبگانی با انگیزه و مسوول است.