1393/3/31 3417

تأملی در بازنگری سرفصل‌های درسی علوم انسانی

سایه سنگین سیاست بر رشته علوم سیاسی


به عنوان یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی که چند سالی به تناسب پستم در مدیریت گروه علوم سیاسی واحد تهران مرکز با سرفصل درس‌ها از نزدیک سر و کار داشتم، کم و بیش می‌توانم مدعی شوم که از دور دستی بر آتش داشته‌ام و به همین مناسبت به خودم اجازه می‌دهم که در مورد سرفصل‌های نوینی که مقرر است از سال تحصیلی آینده در پاره‌ای مقاطع تدریس شوند، بث الشکوایی تقدیم کنم.
 
در این نکته کمتر تردیدی است که با گذر زمان و به اقتضای تحولات گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی چه بسا ارزش‌های نوینی ایجاد می‌شود و نیازهای جدیدی پدید می‌آید و طبیعی است که برنامه‌های علمی و آموزشی نیز به تناسب آنها و برای پاسخگویی به این نیازهای نوین باید تغییراتی داشته باشد. پاره‌ای از درس‌ها باید حذف شوند و پاره‌ای درس‌های نوین اضافه شوند به عنوان مثال کمتر از نیم سده پیش که فضای ملتهب مارکسیستی فضای جهان را اشغال کرده بود و بسیاری از روشنفکران به کمند جاذبه آن ایدئولوژی به گمان من پوک و پوچ گرفتار شده بودند، سرفصل‌هایی مانند امپریالیسم و موضوعاتی مثل «وابستگی» و «پیرامون مرکز» وارد سرفصل‌های علوم سیاسی شده بود و نظریات چپگرایانی مثل «پل باران» و «گوندر فرانک» با شور و هیجان تدریس می‌شد. اما امروز که دیگر طشت چپگرایی از بام افتاده و حنای آن رنگ باخته، دیگر آن سرفصل‌ها نیز نه جذابیتی دارد و نه لزومی! البته دانستن نکات محوری هر مکتب و هر اندیشه‌ای چه کهنه چه نو، خالی از فایده‌نیست.

به هر روی، دگرگونی پیوسته و متناسب و پوست‌اندازی به هنگام سرفصل‌ها امری اجتناب‌ناپذیر و ضروری است لیکن با مطالعه دقیق، همه‌جانبه، کارشناسانه، حساب شده، صبورانه، با تأمل و عالمانه، متناسب با نیازهای دین و دولت و به نیت هر چه گشن‌تر کردن درخت همایون تمدن ایران و اسلام و معرفی این گنجینه به همراه اوتاد و ابدال و اساطین و اربابان معرفت این تمدن. بدیهی است که این خواست با سیاست انزوای علمی و تنگ کردن دریچه چشم و بستن ذهن روی نسیم‌های برخاسته از سرزمین‌های دیگر و نیز با تعقیب تز عقب‌نشینی به درون که نتیجه‌اش چیزی جز خودباختگی و انفعال و انحطاط نخواهد بود، فراهم نمی‌شود. بنابر مشاهدات اولیه‌ای که از سرفصل‌های نوین در رشته علوم سیاسی داریم، فرضیه دست‌اندرکاران و طراحان سرفصل‌ها این بوده است که محتوای دروس هر چه بیشتر اسلامی و بومی شوند. در نگاه نخست این فرضیه‌ای موجه و پسندیده است لیکن پرسش این است که آیا تغییر عناوین خود به خود به تغییر محتوا می‌انجامد؟ آیا این تغییر همه‌جانبه با استقبال استادان رو‌به‌رو می‌شود؟ آیا نیروی انسانی موجود توان برآورده کردن این هدف را دارد؟ آیا هدف و رسالت اصلی علوم سیاسی به عنوان یک رشته تخصصی بسیار ریشه‌دار و در عین حال فوق مدرن و چندساحتی و چند منظوره، در سایه این فرضیه به ظاهر پسندیده امکانپذیر است؟ آیا سرفصل‌های نوین علوم سیاسی خود به جای آن که از معیارهای علمی پیروی کند، به نوعی دچار سیاست‌زدگی نشده‌اند؟ سرانجام این که آیا این تغییرات به سود و صلاح اسلام، ایران، منافع ملی و مردم خواهد بود؟ آیا پیروزی در آوردگاه علمی و رقابت با دیگران با فاصله گرفتن از آنان و بستن درها به رویشان امکانپذیر است؟ آیا بهترین سیاست در اینجا، فرو رفتن در لاک خویشتن است؟

برای پاسخ به این پرسش‌ها بهتر است پیشینه آموزش سیاسی را در طول تاریخ ایران به اختصار بررسی کنیم زیرا مسأله آموزش دانش سیاست در طول تاریخ مسلمانان پیشینه‌ای دیرینه دارد و بحثی مربوط به امروز و دیروز نیست و پیش از ما بسیاری از بزرگان مجادله بسیار کرده‌اند. شاید بتوان گفت نخستین چهره‌ای که در ایران پس از اسلام به صورتی دانسته و شایسته و بایسته در این راه زحمت‌ها کشید و مرارت‌ها تحمل کرد و سرانجام جان شیرین را نیز احتمالاً بر سر این سودا نهاد، «ابن مقفع» بود که در میانه سده دوم می‌زیست و زبان‌دانی علیم و مترجمی پرمایه و فهیم به شمار می‌رفت. به نظر می‌رسد او برای آموزش سیاسی اعراب مسلمان، نهضت ترجمه را برپا داشت به این هدف که دو تمدن آریایی و سامی را به هم پیوند بزند و به راستی که در این کار کامیاب شد.

در همان روزگار، مبرزترین چهره دینی و علمی اسلام و خورشید جهان تشیع، ششمین پیشوای ما امام جعفر صادق(ع) شیوه مبارزاتی ویژه‌ای در پیش گرفت که تمرکز بر مبارزه فرهنگی بود. ایشان حوزه بحث‌ورزی را بسیار گسترش داد و بنا به تأیید و تصدیق بسیاری از اندیشمندان، شیوه‌ای جامع‌نگر و چند ساحتی را پیشه کرد و از «اتمیسم» و جزئی‌نگری علمی فاصله گرفت. نیم سده بعد مأمون خلیفه عباسی بنا به تحولات سیاسی زمان، نهضت ترجمه را تقویت وبه تعبیری بنیان نهاد با رویکرد عقلانی و با هدف آمیزش فلسفه یونانی با معارف اسلامی. البته او همان گونه که در سیاست شخصیتی متلون و پر فریب و ماکیاول صفت داشت در سیاست فرهنگی و علمی هم نیات مثبت و منفی را در هم می‌آمیخت. او در این زمینه هم سیاستی روشن و شفاف نداشت ، به هر حال یکی از اهدافش مبارزه با اندیشه‌های شیعی بود! روی هم دوران او به «عصر تدوین» معروف شد و مخالفان و موافقانی به همراه داشت. مخالفان سیاسی فرهنگی مأمون عقیده داشتند که علم و فلسفه یونانی (علوم دخیله)، پاکی و خلوص علوم اسلامی را تهدید می‌کنند اما در هر حال عصر تدوین خواسته یا نخواسته در جهان تسنن تحولاتی را
به ارمغان آورد.

اما گفته می‌شود که دو سده بعد بود که جهان اسلام به یک تعبیر رنسانس اسلامی را تجربه کرد. جزئیات این مسأله را شرق‌شناس سوئیسی «آدام متز» در مجموعه‌ای گرانمایه گرد آورده است اما به نظر می‌رسد عصر طلایی آموزش سیاسی در اسلام دوران سیاستمدار بزرگ ایران خواجه نظام‌الملک طوسی است که با فرض دانش نیکو و اعتقاد درصدد تقویت بنیان‌های مشروعیت سلاطین سلجوقی برآمد و در این هدف عالمان دین اهل مدرسه و خانقاه یا عالم و عارف را با خود همراه و همرأی کرد. او به درستی خاطرات ناشی از رادیکالیسم شیعه و سنی را شناسایی کرد. نظام‌الملک سیاست دینی مبتنی بر بردباری و تساهل را پایه‌ریزی کرد و نظامیه‌ها با این بینش شکل گرفتند و تقویت شدند. در واقع به نظر می‌رسد اوج شکوفایی آموزش سیاسی اسلامی و رنسانس حقیقی مسلمانان سده پنجم هجری بوده است نه چهارم. لازم است در اینجا از محمدین ثلاثه یا سه محمد که تدوینگر فقه سیاسی شیعه هستند، یاد کنیم: محمدبن یعقوب کلینی، محمدبن علی شیخ صدوق و محمدبن حسن شیخ طوسی.

اینان بنیانگذار نوعی دانش و بینش در جهان شیعی شدند که از جانب شیخ مفید، شیخ مرتضی، سید رضی، خواجه نصیرالدین طوسی، یوسف بن مطهر حلی، شیخ بهایی و دیگران تعقیب شد تا می‌رسیم به مجتهد وارسته شیخ‌ هادی نجم‌آبادی و شیخ انصاری و آخوند خراسانی و سید حسین بروجردی و رهبر فقید انقلاب اسلامی. هر چه در فقه سیاسی و در سیاست عملی داریم، یادگار ایشان است. اینان طلایه‌داران انقلاب اسلامی بودند. چاووشان عقلگرا و علم‌گرا و بینش‌مندانی که هرگز خود را منحصر و محدود به یک قالب تنگ نکردند و همواره در زمان و با جهان و جهانیان زیستند و از رویارویی با رقیب و حریف هراس نداشتند. باری برگردیم به سرفصل‌های نوین و آسیب‌هایی که از جانب این سرفصل‌ها در کمین دانش و بینش ماست.

نخست آن که به نظر می‌رسد این سرفصل‌ها به وسیله کارشناسانی تهیه و تدوین شده است که سخت سرسپرده و دلباخته قرائتی از دین هستند که به‌جز فقه سنتی، سایر شاخه‌ها و رشته‌ها را کنار می‌زند و به عبارتی تکثرگرایی یا پلورالیسم معرفتی را انکار می‌کند. می‌دانیم که اخباریگری روی هم چنین روشی داشت و در روزگار ما بعضی از جریانات دینی از جمله «مکتب تفکیک» همین روش را می‌پیماید. ضمن ارج نهادن به فقه سنتی و به رسمیت شناختن خدمات خالصانه آن به معارف دینی و تأیید گفتار پاره‌ای از اسلام‌شناسان از جمله «مارسل بوازار»، اسلام‌شناس فرانسوی، «همیلتون گیپ» یا «دومنیک سوردل» یا «ابدالجابری»، مبنی بر این که اساساً شناخت تمدن اسلامی در گرو شناخت فقه است یا به عبارت دیگر تمدن اسلامی تمدن فقه است(در مقابل تمدن یونانی که تمدن علم است) لیکن این بدان معنی نیست که تک‌محور عمل کنیم و فقط به این شاخه بپردازیم و بقیه را بزنیم.
 
استاد شهید مرتضی مطهری از جمله کسانی بود که هرگز نگرانی خویش را از بابت سیطره فقه بر سایر شاخه‌ها و شقوق پنهان نمی‌کرد. نیک می‌دانیم که برای نخستین بار در ایران پدر علم سیاست یعنی استاد «حمید عنایت» که دانش پهناورش ستودنی است، در زمانی که مدیریت علوم سیاسی دانشگاه تهران را برعهده داشت، اندیشه‌های سیاسی اسلام و افکار اندیشمندان مسلمان را وارد سرفصل‌های علوم سیاسی کرد. خدایش بیامرزد. هم ایشان در مقدمه‌ای که بر کتابی نوشته است، چنین می‌آورد: «هر دینی در تمامیت نظری و تاریخی خود از سه عنصر فراهم می‌آید: نخست اندیشه‌هایی در چیستی خدا و آفرینش انسان در کیهان و زندگی پس از مرگ و قیامت. دوم آموزش‌هایش در تعیین رفتار انسان در برابر خدا و نیایش به درگاه او و نیز روابط خود انسان‌ها با یکدیگر... و سوم آفریده‌های نیروی اندیشه و ذوق سرآمدان جامعه پیروانش در خلال روزگاران. عنصر نخست معادشناسی، دومی شریعت و سومی فرهنگ نام دارد. آنچه دین اسلام را در میان دین‌های بزرگ جهان ممتاز می‌کند، تعادلی است که میان این عناصر برقرار است. این اعتدال در هر یک از ارکان بینش و آموزش اسلامی آشکار است. انحطاط مسلمانان در زمان ما [یک دهه پیش از انقلاب اسلامی] در کمتر پدیده‌ای چون برهم‌خوردگی تناسب میان این سه حوزه معارف اسلامی نمایان است.»

اسلام‌شناس شهیر مراکشی «محمد عابدالجابری» علوم و معارف اسلامی را به سه دسته تقسیم می‌کند:
1- علوم بیان
2- علوم عرفان
3- علوم برهان
البته ایشان در ادامه به پاره‌ای تفاوت‌ها در رویکرد یا متدولوژی تمدن غربی و اسلامی می‌پردازد اما جان کلامش این است که مجموعه دانش و علم ما فراهم آمده از شاخه‌ها و زیرشاخه‌های گوناگون است و فرو کاستن آن به یک زیرشاخه، چیزی جز تیشه به ریشه علوم اسلامی زدننیست.

آنچه را که جریان اخباری‌گری نوین دنبال می‌کند، صرفاً پیراستن دین از فلسفه غربی نیست بلکه گاهی به دلیل یا به بهانه «بومی‌سازی» دانش و معرفت به طرزی طنزآلود و تراژیک و به شیوه‌ای متناقض‌نما و پارادوکسیکال با بسیاری از ارباب معرفت اسلامی و ایرانی از فردوسی و ناصرخسرو و غزالی و ابن سینا گرفته تا مولانا و شیخ اشراق و ملاصدرا و... مخالفت می‌کند و چنان متعصبانه و انحصارطلبانه دیگران را می‌زند که دیگر کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند.

بد نیست بدانیم که سال‌ها پیش وقتی که مدرسه علوم سیاسی به همت مشیرالدوله در ایران دایر شد، پس از مدتی در مورد سرفصل‌های دروس مدرسه جنجالی برپا شد. عده‌ای خواهان تغییر درس‌ها و به تعبیر امروز سرفصل‌ها شدند. زیرا آن مدرسه بر موضوعاتی مانند تاریخ و دیپلماسی و روابط بین‌الملل تکیه می‌کرد در حالی که مخالفان، این موضوعات را غیردینی می‌دانستند لیکن پاسخ مدیران مدرسه این بود که هدف اصلی ما پرورش دیپلمات و سیاستمدار است تا بتواند قدرت چانه‌زنی ایران را در محافل بین‌المللی بالا ببرد و از منافع ملی ایران حمایت کند. تردیدی نیست که ما می‌خواهیم کارشناسانی مؤمن و متعهد و خبیر و بصیر تربیت کنیم ولی نه بابازی کردن با نام‌های مقدس!

توضیح: نظراتی که درج می شود، صرفا نظرات شخصی افراد است و لزوماً منعکس کننده دیدگاههای این وب سایت نمی باشد.

نظر شما

پرطرفدارترین مطالب امروز

تازه های آموزش

نقدی بر کتاب جامعه شناسی به مثابه فرم هنری

برگزاری وبینار معلمی در فضای مجازی

دلایل ترس برخی کودکان از مدرسه رفتن

چگونه آموزش مجازی نظام آموزشی را متحول می‌کند؟

باید شرایط مناسب برای آموزش‌های ترکیبی فراهم شود

چرا استعدادهای «کودکان بیش‌فعال» در نظام آموزشی شناسایی نمی‌شوند؟

پارکر پالمر، خالق کتاب شهامت تدریس

کتاب آموزش از راه دور، راهنمای آموزش آنلاین برای مدرسان دانشگاه

بار آموزش حضوری دانشگاه ها باید کاهش یابد

آموزش، مدرسه و بحران ویروس کرونا- قسمت دوم

آموزش، مدرسه و بحران ویروس کرونا- قسمت اول

برنامه آموزشی کودکان درباره تغییرات آب و هوایی

جنبش "مدرسه آزاد" در نظام آموزشی ژاپن چیست؟

تربیت کودک مهربان بهتر از کودک موفق

جای خالی اتاق های بازی و خلاقیت در مدارس

خودگویی مثبت و موفقیت در ریاضیات

آیا اندازه کلاس در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثر است؟

چرا دانش آموزان تقلب می کنند؟

بچه‌های آسمان: نبرد دانش آموزان کره با کنکور

بالا بردن انگیزه تحصیل دانشجویان

تاثیر جوّ و محیط مدرسه بر عملکرد تحصیلی

آموزش نخبه پرور؛ آری یا خیر؟

آموزش پیش دبستانی مهم است

معرفی کتاب: گاه و بی‌گاهی دانشگاه در ایران

کی اولین گوشی هوشمند را برای فرزندمان بخریم؟

آموزش در شبکه های اجتماعی