مهربانی و دانش دو ویژگی مهم است که اگر با هم آمیخته نشود، شوق یادگیری و زندگی را که بهصورت طبیعی و ذاتی در کودکان وجود دارد، از بین میبرد، اما متأسفانه، در نظام آموزشوپرورش ما اینگونه نیست و هدف اصلی «درسخواندن» با روشهای حافظهمدار و رقابت برانگیز است. بر همین اساس است که از همان روزهای آغاز سال تحصیلی، برخی از کودکان محرومترین مناطق کشورمان، طعم تلخ تنبیه را آنهم در حد خشونت و ضربوشتم و نیاز به پزشک و درمان، از سوی برخی از معلمانشان، احساس کردهاند. شرح این تنبیهها در شبکههای اجتماعی و نشریات آورده شده است. آنچه مسلم است، تنبیه دانشآموزان، در اشکال مختلف جسمی و بیشتر عاطفی مانند تحقیر، تهدید، مقایسه، سرزنش، تبعیض و... به همین موارد پیشآمده محدود نمیشود و در شهرهای مختلف ازجمله تهران، در مدارس دولتی و غیردولتی نیز وجود دارد.
به عنوان روانشناس کودک و نوجوان، از آغاز مدارس مراجعان دانشآموز متعددی داشتم که در اشکال مختلف مورد تنبیه قرار گرفته بودند و در مواردی تنبیه واقعا سؤالبرانگیز بود؛ مانند دانشآموزی در کلاس اول که به علت اضطراب چندبار اجازه رفتن به دستشویی گرفته و مورد تمسخر و تحقیر معلم و خنده دانشآموزان واقع شده و به مدرسه نرفته و خانواده بهاجبار مدرسه او را عوض کردهاند. یا دانشآموز دیگری که سر صف صبحگاهی، هنگام خواندن دعا و... حواسش پرت شده و نخوانده و از طرف ناظم یک پسگردنی خورده و دیگر مایل نیست به مدرسه برود. موارد متعددی را از این نوع تنبیهها میتوان ذکر کرد.
بررسیهای انجامشده درباره رفتار معلمان با دانشآموزان در مدارس نشان میدهد که تنبیه بهعنوان یک روش تربیتی در مدارس ما رواج دارد. تنبیه جسمی شاید به علت بخشنامهای که هر سال برای ممنوعیت آن به مدارس ارسال میشود و اثرات ظاهری که بر جای میگذارد کمتر از تنبیه عاطفی انجام شود، اما اثرات روانی تنبیه عاطفی بهویژه درباره نوجوانان عمیقتر و مخربتر از تنبیه جسمی است و از این موضوع، متأسفانه بسیاری از معلمان آگاه نیستند و مواردی مانند سرزنش، تحقیر، رقابت، مقایسه، تمسخر، تبعیض و... را نادرست نمیدانند و از آنها بهعنوان روشهایی برای تربیت دانشآموزان استفاده میکنند.
چالشی که درباره تنبیه و رفتار با دانشآموزان بهطور عام در نظام آموزشی ما وجود دارد، این است که معلمان، کجا و چگونه تربیت میشوند؟ صرفنظر از مطالب درسی، شیوههای رفتار با دانشآموزان را در کجا فرامیگیرند؟ با رشد و تحول کودکان و نوجوانان چگونه آشنا میشوند؟ میدانیم معلمی، هم علم است و هم هنر؛ معلم نهتنها الگوی دانشآموزان که الگوی خانوادهها و سایر افراد جامعه است. شأن و منزلت انسانی معلم، باوجود امتیازات مادی اندک او، از اعتبار بسیاری در جامعه برخوردار است.
به گفته نلسون ماندلا: «در هیچ کشوری سطح آگاهی مردمان آن از معلمان بالاتر نیست». این گفته نشانه نقش و اثرگذاری معلمان در جامعه است. این جایگاه والای معلم بهصورت واقعی در شرایطی ایجاد میشود که معلمان با آگاهی از اهداف و وظایف خود به آموزشوپرورش کودکان و نوجوانان که ارزشمندترین سرمایههای انسانی هر جامعهاند، همت گمارند. انجام این کار اگر علاقه به کودکان نباشد، امکانپذیر نیست. یک معلم دوستدار کودک هرگز به تنبیه او اقدام نمیکند، بلکه با مهرورزی و تشویق کودکان به تفکر درباره اشتباهات خود که بسیاری از آنها خطاهای رشد آنان محسوب میشود، به هدایت و راهنمایی آنان میپردازد. بررسیهای انجامشده نشان میدهد که بسیاری از آسیبهای جوانان ناشی از برخوردهای نادرست معلمان و خانوادهها با اشتباهات آنان در سنین کودکی بوده است.
اگر میخواهیم آسیبهای اجتماعی جوانان را کاهش دهیم، بهعنوان پیشگیری، از رفتار مناسب با کودکان، آغاز کنیم. اگر میخواهیم کودکان سالم و توانمندی داشته باشیم، باید در آموزش و انتخاب معلمان دقت کنیم. با سپاس و پوزش از معلمان ارجمندی که برای آموزشوپرورش درست کودکان این سرزمین تلاش میکنند، باید پذیرفت که برخی از معلمان به دلایل متعددی شایستگی احراز شغل معلمی را ندارند. معلمانی که دانشآموزی را برای یک خطای کوچک چنان مورد ضربوشتم قرار میدهند که کارش به بیمارستان میکشد یا معلمان دیگری که در برابر اشتباهات کودکان به تهدید و تحقیر آنها میپردازند و به سلامت روانی آنان آسیب میرسانند، شایسته معلمی نیستند. انتخاب معلمان باید نهتنها براساس مدارک علمی آنان بلکه با توجه به سلامت روانی آنان نیز صورت گیرد.
میپذیریم که معلمی کار دشواری است. حقوق و مزایای اندکی دارد، تعداد دانشآموزان در هر کلاس معمولا از حد متعارف خارج است، رفتار با معلمان در حد شأن و منزلت واقعی آنان نیست و مشکلات دیگری که در زندگی آنان وجود دارد، اما آنچه مسلم است این است که تاوان این مشکلات را دانشآموزان نباید بپردازند. معلمان در برابر دانشآموزان تعهد دارند که به اهداف و وظایف خود بهدرستی عمل کنند. مشکلات خود را باید به کمک سازمانهای صنفی خود و با روشهای مناسب مطرح کنند. وظیفه معلمان آگاه و دوستدار کودک، مهربانی و آموزشوپرورش درست کودکان و مطالبه حقوق اساسی خود از مسئولان است.