نام کتاب: تاثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان در ایران
منیرالسادات میرهادی،
انتشارات کویر، 1393
موضوع اصلی این کتاب، همانطور که از عنوانش نیز پیداست، تاثیر گسترش مدارس بین سالهای نهضت مشروطیت تا پایان حکومت پهلوی اول در حضور و فعالیت اجتماعی زنان است. اما ایدۀ محوریای که نویسنده تلاش دارد در خلال مطالب و شواهد آورده شده در فصول این کتاب به آن بپردازد، این است که در همه این سالها علیرغم مشارکت زنان در عرصه اجتماعی و سیاسی، توسعه اجتماعی و فرهنگی در وضع زنان فراتر از نقش آنها به مثابۀ مادر و همسر نرفت و حق شهروندی زنان نتوانست آن گونه که باید به رشد و بالندگی کافی برسد.
میرهادی سرآغاز آشنایی با مظاهر تمدن در ایران را اصلاحات دوره قاجار، به ویژه در زمان صدارت امیرکبیر میداند؛ آشنایی با آموزش و پرورش نوین که بخشی از آن مدیون تاسیس دارالفنون بود سبب شد که مشروطه خواهان این نوع از آموزش و تاسیس مدارس جدید را در فهرست مطالبات خود قرار دهند و تاکیدشان بر لزوم آموزش زنان موجب شد که زنان از عرصه خصوصی خانه به در آمده و با راهبری زنان تحصیلکرده در عرصه اجتماع حضور پیدا کنند. هرچند این حضور از سوی ساختارهای فرادست من جمله دولت محدود شد و مشارکت سیاسی فعالانه زنان حتی از سوی بسیاری از فعالان مشروطه برتابیده نشد؛ که نمود آن را میتوان در ندادن حق رای به زنان مشاهده کرد.
میرهادی برای آن که بتواند ایده خود را در قالب یک پژوهش تاریخی عرضه کند، به اسناد مختلفی برای یافتن و تحلیل شواهد تاریخی در زمینه آموزش زنان رجوع کرده است، من جمله گزارشهای برجای مانده از مجلس شورای ملی، خاطرات، سفرنامهها، نشریات و ... . او کتاب را در پنج فصل تنظیم کرده و علاوه بر این که در فصل اول با عنوان « تغییرات اجتماعی و تاریخ توسعه اجتماعی و فرهنگی» به صورت نظری مفهوم تغییر اجتماعی را تشریح کرده و نسبت آن را با مفهوم جنبش اجتماعی و توسعه اجتماعی و فرهنگی باز میکند، در فصول بعد تلاش دارد که نقش و جایگاه زن، به ویژه از منظر آموزش و پرورش را به ترتیب در دورههای تاریخی پیشامشروطه، مشروطه و پهلوی اول واکاوی کند.
در فصل دوم با عنوان «نقش و جایگاه اجتماعی زن در جامعه پیشامشروطه» میرهادی با رجوع به زندگینامهها، نگاشتههای زنان، سفرنامهها و نیز با پرداختن به جنبش تنباکو به تبیین جایگاه زنان پیش از انقلاب مشروطیت میپردازد. وی در بخش زندگینامه ها خاطرات زنانی چون تاج السلطنه، فروغ الدوله، ملک تاج خانم نجم السلطنه، مهین بانو و ... را بازخوانی کرده و دیدگاهها و میزان آگاهی و فعالیت اجتماعی-سیاسی آنها را معرفی میکند؛ در نگاشتههای زنان محتوای رساله معایب الرجال اثر بی بی خانم استربادی -که پاسخی بود به کتاب تادیب النسوان- تشریح میشود. در بخش سفرنامهها ابتدا به شرح بازنمایی وضع زنان جامعه ایران در سفرنامههای افراد خارجی چون کلنل جستین شیل، مادام ژان دیولافوا و ... پرداخته می شود و سپس در سفرنامه حاج سیاح مقایسهای که او در خلال نوشتههایش درباره وضع تعلیم و آموزش و موقعیت زنان در ایران و کشورهای دیگر انجام داده مورد توجه قرار میگیرد. در این فصل همچنین جایگاه زنان در جنبش تنباکو تحلیل شده و از این جنبش به عنوان نخستین تجربه اجتماعی آنها یاد میشود.
در فصل سوم با عنوان «نقش جنبش مشروطه خواهی در ایجاد زمینههای حضور بیشتر زنان در عرصه های اجتماعی» نویسنده قصد دارد نشان دهد که چگونه زنان به ویژه زنان نخبه همسو با مطالبات جنبش مشروطه پافشاری کردند و زمینه را برای ورود نیمی از جمعیت کشور به حوزه عمومی جامعه فراهم نمودند. این پافشاری برای حقوق زنان در فعالیتهای مردان نیز دیده میشد، من جمله دیدگاه ها و آثار میرزا یوسف آشتیانی پدر پروین اعتصامی که کتاب تربیت نسوان را در این دوره منتشر کرد. نویسنده همچنین با بازخوانی مطبوعات فارسی زبان داخلی و خارجی همچون اختر، تمدن، کاوه، ایرانشهر، آموزگار و ... بحث طرح ضرورت تاسیس مدارس جدید برای تربیت بانوان را بررسی میکند. موضوع مورد توجه دیگر در این فصل انجمنها و مطبوعات زنان و زمینههای فعالیتشان در حوزه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. در این دوره و پس از امضای فرمان مشروطه، زنان با ارائه مطالبات خود به مجلس شورای ملی خواستار حمایت مجلس از آموزش و پرورش زنان شدند. اما با وجود رشد چنین جنبشی موانعی نیز بر سرراه آموزش زنان وجود داشت، من جمله: 1- این دیدگاه که آموزش زنان سبب میشود که ایفای نقش مادری و همسری زنان به خطر افتد، عمومیت داشت 2- اوباش برای زنان و دخترانی که به مدرسه میرفتند مزاحمت ایجاد میکردند.
در فصل چهارم با عنوان «شکل گیری نظام آموزش و پرورش نوین و مدارس دختران» نویسنده ابتدا به شرح آموزش سنتی و مکتبخانه ای در ایران می پردازد و سپس تلاش میکند که نظام آموزشی جدید را از ابعاد مختلفی چون تشکیل مدارس جدید، تالیف کتب درسی، شکل گیری وزارت معارف، یکسان سازی مقاطع تحصیلی و ... مورد بررسی قرار دهد. او دو مولفه را در شکل گیری مدارس دختران موثر میداند: اعتقاد مشروطه خواهان برای گسترش آموزش و شکل گیری بستر قانون و اداری برای توسعه نظام آموزشی.
در فصل پنجم و پایانی با عنوان «تلاش فعالان جنبش زنان از دوره مشروطه تا پایان سلطنت پهلوی اول...» نویسنده تحلیل می کند که علیرغم حضور زنان در جامعه، رویکردهای عامرانه در دوره پهلوی اول سبب شد که توسعه اجتماعی علیرغم رشد کمی، از نظر کیفی تقلیل یابد و بر سر راه مشارکت زنان و انسجام اجتماعی آن ها موانع جدی ایجاد شود. در این دوره علیرغم این که زنان تحصیلکرده از دوره های پیشین، خود در توسعه مدارس و آموزش زنان وارد فعالیت شدند (همچون عصمت الملوک دولتداد، بدرالملوک بامداد و ...)، اما توسعۀ از بالا به پایین موجب شد که خلاقیت در توسعه جای خود را به اطاعت از حکومت دهد. در این دوره برنتابیدن انتقادات تشکلهای زنان به وضع سیاسی و اجتماعی جامعه سبب شد که وجود این تشکلها و مطبوعاتشان غیرقانونی اعلام شود. کشف حجاب اجباری اقدام دیگری بود که هم بخش قابل توجهی از زنان را از حضور در اجتماع و آموزش بازداشت و هم میان زنان جامعه شکافی جدی ایجاد کرد.