حسن روحانی رئیسجمهور محترم، در بخشی از سخنرانی خود به مناسبت ١٦ آذر در دانشگاه صنعتی شریف گفتند: «ما باید در برخی مفاهیم و موضوعات به اجماع نظر برسیم. این سخن حتی در موضوعات و مفاهیمی که به نظر ساده میآید نیز صدق میکند. ما باید راجعبه عدالت، مبارزه با استعمار، منافع ملی، حاکمیت ملی و حتی خود دانشگاه به وحدت نظر برسیم». به نظر میرسد که افزون بر این موارد، باید درباره خیلی مفهومهای دیگر هم به اجماع برسیم. آموزشوپرورش، عدالت آموزشی و آموزش کیفی نمونههایی از این مفاهیم هستند.
چندی پیش و در همایش توسعه و عدالت آموزشی، یکی از نمایندگان سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، افزایش کیفیت آموزشی را در روآوردن هرچه بیشتر به مهارتآموزی و آموزش کاربردی دانست و با همین رویکرد از فرستادن هرچه بیشتر دانشآموزان به شاخههای فنیوحرفهای و کارودانش دفاع کرد. در برابر این دیدگاه، نگاه و نگرشی است که اولویت را در آموزشوپرورش به منشپروری (character education) و شهروندپروری میدهد. یعنی آموزشوپرورش را بیش از اینکه دورهای تخصصی در یادگیری مهارت و کار و پیشه بداند، دورهای عمومی میداند که دانشآموز را با حقوقبشر، حقوق و وظایف شهروندی، اخلاق متعالی انسانی و اندیشه سنجشگرانه آشنا میسازد.
از دل نگاه نخست، کمتوجهی به علوم انسانی و علوم انتزاعی درمیآید و اینکه دانشآموزان را به هر روشی شده، به رشتههایی فنی سوق بدهیم. این گرایش از زمان حاجیبابایی وزیر دولت دهم آغاز شد و هماکنون هم در وزارتخانه آموزشوپرورش پیگیری میشود. این در حالی است که در برخی از پژوهشهای جهانی، آشکارا به این نکته اشاره شده است که مهارتآموزی بیش از اینکه در مدرسه اثربخش باشد در دورههای ضمن خدمت کارگر میافتد: «یافتههای پژوهشی سازمانهای بینالمللی، مانند بانک جهانی، نشان میدهند که بهتر است آموزش مهارتهای تخصصی به کارفرمایان (استخدامکنندگان) واگذار شود و آموزش متوسطه قادر نیست که توانمندی مورد نیاز بنگاههای اقتصادی و سازمانهای اداری را در افراد ایجاد کند.
ایده آمادهسازی نسل جوان برای ورود به دنیای کار از طریق آموزشهای دوره متوسطه، روزبهروز اعتبار خود را از دست داده و این دوره آموزشی به منزله یک دوره عمومی تکمیلکننده آموزش عمومی، بیش از پیش مورد استقبال و پذیرش همگان قرار میگیرد». (کتاب آموزش و توسعه، عباس معدندار آرانی و محمدرضا سرکار آرانی، ص ١٩٤)
از مفهومهای آموزشی چالشبرانگیز دیگر «خصوصیسازی آموزشوپرورش» است. خصوصیسازی آموزش و پرورش در جهان با ده روش انجام میگیرد که در ایران نیز با شماری از آنها رویاروییم. مدرسههای پولی، که کل هزینه آموزشی دانشآموز را از پدر- مادر میگیرند یکی از همین نوع خصوصیسازی است- گرچه در خصوصیسازی باید تمرکززدایی از سیاستها هم انجام گیرد که در ایران چنین چیزی رخ نمیدهد. مدرسههای نیمهپولی هم نوع دیگری از خصوصیسازی است. واگذاری مدرسههای دولتی و مدیریت آنها به بخش خصوصی و شرکتهای آموزشی، نوع دیگری از خصوصیسازی است.
روشن است که این روشها، تفاوتهای مهمی با هم دارند اما همه اینها را میتوان در سپهر آموزشوپرورشی جا داد که پای بخش خصوصی و شرکتهای آموزشی را به آموزشوپرورش باز میکند. از اینرو چندی پیش محمود مهرمحمدی، سرپرست دانشگاه فرهنگیان، سخنانی گفت که روشن میسازد که چرا ما باید در مفهوم خصوصیسازی آموزشوپرورش هم به اجماع برسیم: «ما نیازمند ساختار غیردولتی و غیررانتی برای مدارس هستیم هرچند بسیاری از افراد به این موضوع اعتراض میکنند، در حالی که خصوصیسازی بیمعناترین و بیمحتواترین برچسبی است که به مدارس غیردولتی به معنای مدارس غیروابسته چسبانده میشود».