جمعی از مدرسان، دانشآموختگان، دانشجویان و پژوهشگران فلسفه در نامهای اعتراض خود را به سخنان احمد احمدی مبنی بر پیشنهاد حذف رشته فلسفه از دوره کارشناسی اعلام کردند. متن این نامه به شرح زیر است:
در خبری که هفته گذشته در خبرگزاریها منتشر شده است[1] حجتالاسلام احمد احمدی «دبیر کارگروه فلسفه شورای تحول و ارتقای علوم انسانی» خبر از تصمیم این شورا برای حذف برخی از رشتههای مختلف علوم انسانی و در صدر آنها رشته فلسفه از دورههای کارشناسی دانشگاهها داده است. حجتالاسلام احمدی در تبیین نگاه کلی این شورا به 34رشته موجود علوم انسانی گفته است: «برخی برنامهها در حال حاضر مورد نیاز نیست که باید برداشته شوند و برخی نیاز است که اضافه شوند.» حجتالاسلام احمدی توضیح نداده که منظورش از «نیاز» دقیقا چیست؟ نیاز چه کسی و نیاز به چه چیزی؟ اما ایشان با اعلام اینکه کارگروهشان پیشنهاد حذف رشته فلسفه از دوره کارشناسی را داده، مصداق آن نیاز را در مورد رشته فلسفه چنین بیان کردهاند: «دانشجوی مقطع کارشناسی رشته فلسفه بعد از اتمام چهارسال تحصیل نه میتواند معلم معارف شود و نه چیز دیگری، یعنی با مدرک کارشناسی رشته فلسفه دانشجو تنها دچار سردرگمی میشود و نمیتواند شغل مناسبی پیدا کند به همین خاطر ما پیشنهاد کردیم اگر رشتهای حتی کارایی لازم را ندارد، تغییر کند همانطور که در فلسفه این کار انجام خواهد شد.»
نیازی به شرح نیست که حذف کارشناسی رشته فلسفه درواقع به معنی حذف کلی آن است. از این گذشته، هیچمرجع بسته و متمرکزی هم صلاحیت ندارد که بگوید جامعه به کدام رشته علوم انسانی نیاز دارد یا ندارد. علوم انسانی و طبیعی محصول تلاش جامعه بشری برای رفع نیاز به دانستن هستند و مشخصا علوم انسانی محصول تلاش انسانها برای رفع نیاز به غلبه بر تاریکی و جهالت و محصول نیاز به روشنگریاند. دبیر کارگروه «فلسفه» در شورای مذکور قاعدتا زمانی از زبان کانت خوانده است که روشنگری «خروج آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتن خود و نابالغی ناتوانی در به کارگرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری. به تقصیر خویشتن است این نابالغی، وقتی که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در بهکارگرفتن آن باشد بدون هدایت دیگری.»[2]
ارادهای که میخواهد رشتههای علوم انسانی را از دانشگاهها حذف کند درواقع از پیش، نیاز اجتماعی به دانستن و حق «بهکارگرفتن فهم خویشتن بدون هدایت دیگری» را نفی میکند. حق اشتغال البته یکی از حقوق اولیه شهروندان است؛ چه تحصیلات دانشگاهی داشته باشند و چه نداشته باشند و البته مهمترین ضمانت تحقق این حق وجود فرصتهای برابر در دسترسی به منابع و موقعیتهای اجتماعی برای همه شهروندان بدون هیچگونه تبعیضی است. باید گفت صرف همین سیاست که از بالای سر مدرسان و دانشآموختگان و دانشجویان علوم انسانی شورایی درباره ادامه حیات یک رشته تصمیم بگیرد، مصداق نابرابری در برخورداری از حق تعیین سرنوشت و به تبع، نابرابری در دسترسی به موقعیتهای اجتماعی است. وجود فلسفه و تکتک این رشتهها مرهون سالها تجربه و وقف عمر از سوی استادان و دانشآموختگان آنهاست؛ وجود این رشتهها مرهون فعالیت اجتماعی برای رفع همان نیاز به دانستن است و حذف فلسفه و هرکدام از این رشتهها در عمل به معنی تحمیل نابالغی است.
ما مدرسان، دانشآموختگان، دانشجویان و پژوهشگران فلسفه اعلام میکنیم که با این تحمیل نابالغی مخالفیم.
****
[1] در نوشته حاضر نقلقولها از خبر خبرگزاری مهر با کد 2339287 مورخ 5/5/1393 برداشته شدهاند.
[2] امانوئل کانت، «در پاسخ به روشننگری چیست؟»، ترجمه سیروس آرینپور، در روشننگری چیست؟ نظریهها و تعریفها، انتشارات آگاه، تهران، 1376، صص 17-27