اگر یک روز جای رئیس و مرئوس عوض شود یعنی رئیس از صندلیاش پایین بیاید و جایش را به آدمهای آنور صندلی بدهد حتما این روز، هم برای رئیس و هم برای مرئوس روز خاصی است؛ یک روز پر از هیجان و اتفاقات جالب. حالا اگر این رئیس و مرئوس، مدیر مدرسه و دانشآموزانش باشند حتما این روز جالبتر میشود؛ روزی که در آن مدیر نه آن آدم پرهیبت که باید آرامآرام و بااحتیاط از کنارش عبور کرد که آن کسی میشود که میتوان بر صندلیاش نشست و مثل او همه چیز را تحتنظر داشت.
طرح مشارکت دانشآموزان در اداره مدرسه که به گفته مدیرکل متوسطه اول آموزش و پرورش از امسال بهصورت سراسری در مدارس راهنمایی اجرا میشود، دنبال همین جابهجایی مهرهها و شخصیت دادن به دانشآموزان است. این طرح دنبال جاانداختن این مفهوم در مدرسه است که مدیر، ناظم، معلم یا هر کدام از پرسنل تافتهای جدا بافته از دانشآموزان نیستند که رابطهای خشک و ناخوشایند میانشان برقرار باشد بلکه اینها همه حلقههای یک زنجیرند که کنار هم مفهوم پیدا میکنند و بودن هر کدام بسته بهوجود دیگری است.
حکومت یکروزه بچهها
یک روز از ابتدای صبح، این دانشآموز است که در مدرسه را باز میکند، اوست که زنگ را مینوازد و همه را به صف میکند، خود اوست که پشت میکروفن میرود و نکتههای لازم را تشریح میکند و بعد هم همه را میفرستد داخل کلاسها. معلم کلاس نیز یک دانشآموز است با روش تدریس مخصوص به خودش. زنگ تفریح هم چند دانشآموز ناظماند، کارهای دفتری و اداری نیز زیردست دانشآموزان پیش میرود، زنگ آخر مدرسه را نیز یک دانشآموز میزند و بعد از آنکه همه رفتند چند دانشآموز میمانند و مدرسه را تمیز میکنند.
این روز میشود همان روزی که آموزش و پرورش دنبال آن است، یعنی یک روز که مدرسه را دانشآموزان اداره میکنند و قالبهای سنتی میشکند. عظیم محبی، مدیرکل آموزش متوسطه اول به جامجم میگوید: دو سال است این طرح به صورت آزمایشی در برخی مدارس اجرا شده و چون نتایجش رضایتبخش بوده، قرار است از مهر امسال در همه مدارس مقطع متوسطه اول(راهنمایی سابق) پیاده شود. روزی که در آن دانشآموزان در مدرسه خویش حکم میرانند روزی است که همه یا بیشتر دانشآموزان وظایفی دارند و دست در دست هم کارها را میچرخانند. آنها در ابتدای روز مضطربند و دلشوره دارند و در پایان روز مسلما خستهاند، اما در پس همه این اضطرابها، ترسها، دلهرهها و خستگیها میآموزند که برای زندگی بهتر باید خطر کرد و مسئولیتپذیر بود.
مطلوب؛ مشارکت همگانی
طرح مشارکت دانشآموزان در اداره مدرسه(مدام) شاید برای برخی طرحی کهنه به نظر برسد نه طرحی که به گفته عظیم محبی عمرش فقط دو سال است. آن چیزی که در ذهن این افراد است همان تقسیم برخی کارها میان تعدادی از دانشآموزان است، مثل کسی که مبصر میشد، کارهای پرورشی و فرهنگی انجام میداد، دست راست مسئول کتابخانه بود، قرآن صبحگاهی را میخواند، صبحها سر صف، تعلیمدهنده حرکات ورزشی بود، روزنامه دیواری و نشریه مدرسه را راه میانداخت، مراقب گچ و تخته پاککن بود یا وظیفه داشت به شاگردهای ضعیف کلاس درس بدهد.
پس طرح مشارکت دانشآموزان در اداره مدرسه اتفاق تازهای نیست، اما اینکه آموزش و پرورش درصدد جاانداختن فرهنگ اعتماد به دانشآموزان و استفاده از توانمندیهای همه آنهاست و حتی حاضر است امورات یک روز مدرسه روی انگشت دانشآموزان بچرخد، اتفاق تازهای است. مدیرکل آموزش متوسطه اول به جامجم میگوید: هدف از سپردن کارهای مدرسه به دانشآموزان فعال کردن همه آنهاست بهطوری که تکتک آنها از لاک خویش درآیند و هر کس متناسب با علاقه و تواناییاش کاری را برعهده بگیرد. پس همگانی کردن مشارکت، هدف این طرح است یعنی صفتی که تا پیش از این وجود نداشت.
تا پیش از این همان تعداد دانشآموز که از ابتدای سال شناخته میشدند و همان عده که مدیر و ناظم و معلم میتوانستند به آنها اعتماد کنند در فعالیتهای مدرسه دخیل میشدند و در طول سال مثل یک نیروی کارآمد و کارساز ظاهر میشدند، در حالی که بقیه دانشآموزان مدرسه فقط تماشاچی این صحنهها بودند و از دور خارج میشدند. البته اگر همه چیز مطابق گفتههای مدیرکل پیش برود از امسال همه دانشآموزان فارغ از قضاوتهای اینچنینی وارد گود مشارکت میشوند و هر دانشآموز در طول سال تحصیلی حداقل در یک فعالیت حاضر میشود که البته لازمه رسیدن به این نقطه، شناسایی استعداد همه دانشآموزان و آشکار کردن زوایای پنهان شخصیت آنهاست.
چه کارهایی میشود کرد
هر کسی را بهر کاری ساختند، تنها یک ضربالمثل محبوب نیست بلکه این جمله، دریایی از واقعیت است. از دید ما فقط دانش آموزان درسخوان قابلیت مورد توجه بودن را دارند یا مثلا آنها که در کارهای پرورشی و فرهنگی دستی دارند. اما تواناییهای انسانها فقط محدود به این حوزهها نیست و اگر طبق ترازوی ما فقط تعدادی از بچهها توانمند هستند مشکل از معیار ماست نه از دانشآموزان.
در مدارس، تقریبا دانشآموزی نیست که نتواند از عهده یک مسئولیت برآید، اما قبل از دادن این مسئولیت به او باید تواناییها و علایقاش شناخته شود تا او در جای درست به کار گرفته شود و با جان و دل در کارها مشارکت کند. مثلا عدهای از بچهها دوست دارند در امور خدماتی فعال باشند مثل اینکه مسئول نگهداری از امکانات و تجهیزات مدرسه شوند، متصدی آبدارخانه و مسئول نظافت راهروها و حیاط و ناظر سرویس ایاب و ذهاب باشند. در عوض عدهای از دانشآموزان مایلند مراسم صبحگاهی را اجرا کنند، گروه سرود راه بیندازند، شعار هفته و کتاب هفته را معرفی کنند، ناظر کارگاه و آزمایشگاه و اتاق کامپیوتر باشند یا مسئولیت صندوق پاسخ به پرسشهای دانشآموزان را برعهده بگیرند.
پس علایق و استعدادهای دانشآموزان طیف وسیعی دارد و این وظیفه اولیای مدرسه است که این تواناییها را شناسایی کنند و هر کسی را در جای درستش به کار بگیرند. مدیرکل آموزش متوسطه اول آموزش و پرورش نیز به جامجم اطمینان میدهد این موضوع به همه استانها ابلاغ شده و قرار است هم در روزی که مدرسه بهطور کامل به وسیله دانشآموزان اداره میشود و هم در طول سال تحصیلی این اصل رعایت شود.
آنها که تجربه کردهاند
سال تحصیلی 93 ـ 92 دومین سالی بود که طرح اداره مدرسه با مشارکت دانشآموزان در تعدادی از مدارس اجرا میشد. مدیرکل میگوید: در این مدارس، هم کادر مدرسه و هم دانشآموزان راضی بودند، اما با این حال گزارشی که برخی مدارس از تجربیات حاصل از اجرای این طرح منتشر کردند حاوی برخی نکات است که شاید هنوز به گوش مسئولان در وزارتخانه نرسیده است.
گزارش یکی از این مدارس در شهرستان هیرمند نشان میدهد چون طرح «مدام» فقط یک روز در سال اجرا میشود تعداد محدودی از دانشآموزان مجال ایفای نقش مییابند که این باعث سرخوردگی دانشآموزان جامانده و غرور دانشآموزان مشارکتکننده شده است. همچنین چون دانشآموزان عادت نکردهاند از کسی جز مدیر و ناظم و معلم حرفشنوی داشته باشند برخی موضوعات پیش آمده با همکلاس و هممدرسهایها را بر دشمنی حمل کردهاند و درصدد تلافی برآمدهاند. در واقع این طرح به جای ایجاد رفاقت و همدلی به بروز کدورت و نارضایتی تبدیل شده که به ضعف دانشآموزان در کلاسداری و تدریس و جدی گرفته نشدن آنها از سوی همکلاسیهایشان برمیگردد.
عظیم محبی، مدیرکل آموزش متوسطه اول اما به جامجم میگوید: همه این اتفاقها طبیعی است چون فرهنگ کارگروهی در کشورمان ضعیف است و روحیه همکاری و مشارکت کمرنگ. او معتقد است: طرح مدام به این علت مطرح شده که این ضعفها را برطرف کند و اعتماد به نفس دانشآموزان را بالا ببرد و روحیه مشارکت و همدلی را در آنها تقویت کند که اگر این مقصود دست دهد خواسته سند تحول که خواهان تربیت همهجانبه دانشآموزان و تحکیم و تعالی هویت آنهاست جامه عمل میپوشد.
البته در این بین نقش خانوادهها را نیز نباید فراموش کرد چون خانوادهها بهترین مراجعی هستند که میتوانند اصول مشارکت را به فرزندان آموزش دهند و آنها را به این سمت ترغیب کنند. در واقع خانواده ابتدا باید خود نسبت به مفهوم مشارکت آگاه باشد و میلش به این سمت باشد و سپس بتواند مفاهیمی چون همکاری، همدردی، آداب و نزاکت اجتماعی، سازگاری، رعایت نظم، تفکر منطقی، شناخت حقوق خود، احترام به حقوق دیگران و توانایی حل و فصل مشکلات را به فرزندان آموزش دهد که اگر تعداد این خانوادهها در جامعه بیشتر شود طرح مشارکت دانشآموزان در اداره مدرسه نیز موفقتر خواهد شد.